جدول جو
جدول جو

معنی ام صادر - جستجوی لغت در جدول جو

ام صادر
(اُمْ مِ دِ)
کنیۀ سجاح زن مسیلمۀ کذاب است. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مصادر
تصویر مصادر
مصدرها، بازگشتن گاه ها، جای بازگشتن ها، محل صدورها، جمع واژۀ مصدر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امصار
تصویر امصار
مصرها، مرز و سرحد بین دو زمین، ناحیه ها، شهرها، جمع واژۀ مصر
فرهنگ فارسی عمید
(اُمْ مِ)
داهیه. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(مَ دِ)
جمع واژۀ مصدر. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به مصدر شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ مصر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شهرهای کلان. (آنندراج). شهرها: مفارقت دیار و امصار کرمان و قطع طمع از آن حدود تکلیف کردند. (ترجمه تاریخ یمینی). دست نهب و ارهاق و هدم و احراق بر دیار و امصار او دراز کردند. (ترجمه تاریخ یمینی). مشاعل شریعت در آن دیار و امصار برافروخت. (ترجمه تاریخ یمینی).
لغت نامه دهخدا
(اِدْ دیا)
لاغر گردیدن آهوبره: امصر الغزال مصاراً، لاغر گردید آهو بره. (ناظم الاطباء) ، آب تک، جای ایستادن آب در قعر. (ناظم الاطباء).
- امعاء و احشا، روده ها و آنچه در درون شکم است. اعضای آدمی که در درون شکم است و رجوع به قانون ابن سینا و روده شود.
- قروح الامعاء، ریش رودگانی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ)
نوعی از نخله که غوره اش سرخ و خرمایش سیاه میشود.
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ)
داهیه. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ)
بسر سه انگشت یا بسر سبابه و ابهام دوشیدن. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) ، برکشیدن پوست گوسفند از گردن، ربودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ دَ)
دو فرزند که از یک مادر باشند. (یادداشت مؤلف) : به جز ابن یامین که با یوسف هم مادر بود. (از قصص الانبیاء). رجوع به هم پدر شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ بِ)
هریسه.
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ فِ)
ام وافره. (از المرصع). رجوع به ام وافره شود، سه غشاء است که دماغ و نخاع را پوشد: ام الغلیظ، ام الرقیق و غشاء مخاطی. (یادداشت مؤلف).
- ورم امات، مننژیت. بیماریی که از آماس ام الغلیظ و ام الرقیق و غشاء مخاطی پدید آید. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ صَیْ یو)
امر ملتبس. (از اقرب الموارد). کار مشتبه
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ هَِ)
عقرب. (المرصع) (المنجد). کژدم. (مهذب الاسماء). وجه تسمیه آن است که بیشتر شبها دیده می شود. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ دِ)
ماده آهو. (از المرصع) ، کفتار، داهیه. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ مِ)
کفتار. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (از المرصع). مشهورترین کنیه های اوست. (از المرصع). و من یصنع المعروف فی غیر اهله - یلاق الذی لاقی مجیر ام عامر. اصله ان رجلا من العرب اجار جروهضبع صغیره من القتل ثم رباها باللحم و کانت تبیت معه و مع اولاده فلما کبرت فرسته و اولاده باللیل. (منتهی الارب) ، داهیه. (از المرصع). در المرصع ام العریط با الف و لام است
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ صَبْ بو)
زمین سنگناک سوخته.
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ صَبْ با)
زمین سنگناک سوخته. (منتهی الارب). زمین سنگناک. (مؤید الفضلاء) (آنندراج). زمین. (از المرصع). سنگلاخ. (مهذب الاسماء).
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ لِ)
عباسه دختر فضل و زن احمد بن حنبل. درگذشته به سال 241 هق. و از زنان محدث و نیکوکار بوده است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 225). و رجوع به خیرات حسان ج 2 ص 176 شود، است، کرنبیه (نوعی طعام) ، مقره (حوض آب). (المرصع)
لغت نامه دهخدا
تصویری از امصار
تصویر امصار
کم شدن شیر چون کم شدن شیر جمع مصر شهرها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مصدر، برونیگاه ها سر چشمه ها کنش ها خاستگاه ها جمع مصدر: جاهای بیرون آمدن چیزها، مصدرها. یا اسما مصادر. اسم مصدرها. یا مصادر امور. وزیران و رئیسان ادارات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ام عامر
تصویر ام عامر
کفتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امی صادق
تصویر امی صادق
افرهیخته روشنگر بر نام پیامبر مسلمانان
فرهنگ لغت هوشیار
هریسه هلیم این واژه از هلام پهلوی ساخته شده و حلیم نادرست است گندمبا ریس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ام صبار
تصویر ام صبار
زمین سنگناک سنگستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقلام صادراتی
تصویر اقلام صادراتی
ریز کالای فرستنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امصار
تصویر امصار
جمع مصر، شهرها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مصادر
تصویر مصادر
((مَ دِ))
جمع مصدر
فرهنگ فارسی معین